رد شدن به محتوای اصلی

ارد بزرگ میگوید: بارش باران تپش زندگی و مهربانیست

فرگِرد باران :
{ارد بزرگ میگوید: بارش باران تپش زندگی و مهربانیست
{ارد بزرگ میگوید: باران، مهر آسمان است نه بغض آن، همانند آدمیان مهرورزی که میبارند و کینه توزانی که خشک و بی نشانند

روح انسان/ شبیه آب است/ از آسمان جاری میشود/ به آسمان بازمیگردد/ و باید دوباره به زمین سرازیر شود/ در تغییری جاودانه (گوته)
« انسان نخستین، آنچنان خود را با به گفتار درآوردن همانیِ [عینی] چیزی که در پیرامونش بود مشغول نمیکرد، چراکه او نیازی بایسته تر و یا بهتر داشت. روح ناآگاه او انگیزه ای شکست ناپذیر را حس میکرد که همه تجربیات پیرامونش را با رخدادهای روحانی مرموز همانند میساخت. برای او دیدن فرورفتن یا فراآمدن خورشید، بسنده نبود. زیرا این بینش بیرونی میبایست رخدادی روانی نیز باشد.... بارانها و ... تعبیرهایی نمادگونه از نمایش درونی ناآگاه روح اند که از راه فرافکنی [آیِنِگی پدیده های طبیعی] میتوانند با کمک آگاهی انسان درک شوند.
(روح و زندگی؛ گوستاو یونگ)»

اما درک آدمی از نیروهای طبیعی و رویدادها و چیزهای پیرامونش، بسته به فلسفه ی اندیشه ی او و همچنین جایگاه زیست وی از درک دیگران جداسر است. برای نمونه، دوزخ در اندیشه ی ایرانی، جایگاهی سرد و تاریک است در حالیکه در ذهن تازیان جایی سوزان و پر از آتش که تفاوت آن بر میگردد به زیستن ایرانیان در سرزمین بخبندان ایرانویچ و تازیان در گرمای سوزان عربستان و ناخرسندی هر دو از آن. یا "آتش" که در آیین ایرانیان، سرور بهشت است و در آیین تازی سرور دوزخ.

پیرامون باران نیز چنین اندیشه هایی چهره گرفته است. برخی باران را مهر و بخشش آسمان میدانند، برخی بغض و گریه ی او.
اما در سرزمین اهورایی ایران که به نسبت باختر و خاور، روزگاری پر باران را کمتر به چشم خود دیده است؛ باران هرگز بغض آسمان نیست، بلکه نماد تپش زندگی و مهربانیست.

در آغاز خواندیم که تعبیر هر یک از رویدادهای طبیعت، بازتاب روان و درون ما نیز هست. ازینرو در اندیشه ی ایرانی، میان واکنشهای آسمانی و زمینی، گونه ای پیوند و آیِنِگی دیده میشود. هنگامی که آدمیان مهرورزند، آسمان نیز از سر مهر و بخشش میبارد اما زمانی که آدمیان کینه توزانه با یکدیگر به جنگ برمیخیزند و می آغالند، آسمان خشکی خود را بر آنها فرو می آورد. در تاریخ و اسطوره نمونه های شگرفی ازین همپیوندی رفتار آسمانی با کردار زمینی را میتوانیم بیابیم؛

جنگ میان کیاکسار پادشاه ماد و آلیاتس پادشاه لیدی که پنج سال پیوستگی داشت در روز هفتم خرداد سال 585 پیش از میلاد در اوج نبرد میان نیروهای درگیر به شوند خورشید گرفتگی کامل کنار گذاشته میشود چرا که هر دو کشور، خورشیدگرفتگی را خشم آسمانی میدانند [از دیده یونگ، باختریان همچون خاوریان کنشهای آسمانی را بازتاب کردار فردی خود میدیدند تا اینکه به وارون خاوریان، روحیه ی بزرگ اندیشی خود را در سده های میانی گم کردند]

اما زیباترین نمونه مهرانگیزی باران را در شاهنامه ی فردوسی میبینیم:
جنگ میان ایران و توران، از نوذر تا روزگار زو تهماسب به درازا میکشد. که نه این بر آن چیرگی می یابد، نه آن بر این.
همان بُد که تنگی بُد اندر جهان / شده خشک خاک و گیا را دهان
نیامد همی ز آسمان هیچ نم / همی برکشیدند نان با درم
دو لشکر بدان گونه بُد هشت ماه / به روی اندر آورده روی سپاه
بکردند یک روز جنگی گران / که روزِ یلان بود و رزمِ سران
ز تنگی، چنان شد که چاره نماند / ز لشکر، همی پود و تاره نماند
سخن رفتشان یک به یک همزبان / "که از ماست بر ما بَدِ آسمان"

دو لشکر خشکسالی آسمان را بر بازتابِ جنگ و کینه توزی خود میدانند، ازین رو تصمیم میگیرند:
بیا تا ببخشیم رویِ زمین / سراییم بر یکدگر آفرین
سر نامداران تهی شد شد ز جنگ / ز تنگی نبُد روزگار درنگ
بر آن برنهادند هر دو سخن / که در دل ندارند کینِ کهن
ببخشند گیتی به رسم و به داد / ز کارِ گذشته نیارند یاد

و شگفتا! پس از آنکه مرز میان ایران و توران را جایگیر میشود، آسمان نیز با هر دو کشور آشتی میکند:
پر از غُلغُلِ رعد شد کوهسار / زمین شد پر از رنگ و بوی و نگار
جهان چون عروسی رسیده، جوان / پر از چشمه و باغ و آبِ روان

{ارد بزرگ میگوید: نم نم باران سبب بیداری خاک گشته و آن را شکوفا میکند، خرد هم ناگهان پدید نمی آید، زمانی بس دراز میخواهد و روانی تشنه ی باران

بر پایه کهن اسطوره ی ایران، ارد بزرگ به درستی می اندیشد؛ دست کشیدن ایرانیان و تورانیان از جنگ، و بازگشتن خرد به اندیشه ها و کردارشان؛ همزمان است با بیداری و باروری خاک گیتی به دست باران. که زمانی دراز میخواهد. روان تشنه ی گیتی باران میخواهد، روان تشنه ی آدمی هم خرد میخواهد، در این میان هیچکسی مگر یک شاعر نمیتواند همسانی و پیوند این دو را درک کند.
اندیشه ی ایرانی بر این بوده و هست که:
چو مردم ندارد نهادِ پلنگ / نگردد زمانه بر او تار و تنگ

اسطوره ای که از شاهنامه برخواندیم، روایت اسطوره ای دیگری نیز دارد، و آن داستان آرش کمانگیر است که نشان دهنده ی پیوستگی تیر و باران است. در زمان منوچهر در جنگی که میان ایران و توران رخ میدهد، نتیجه بر این میشود که آرش شیواتبر، با پرتابی تیری، مرز ایران و توران را مشخص میکند و خود جان میبازد..و مردم ایران پس از زمانی دراز، آمدن دوباره ی باران را در این روز جشن میگیرند. جشنی با نام تیرگان که در این فرخنده روز همگان با آب پاشیدن بهم، هم یاد آرش کمانگیر را زنده نگه میدارند، هم آب و باران را ستایش میکنند و هم به شوند آنکه تیر یا تیشتر در اساطیر ایران، گِردِ آنکه ستاره ی باران آور است، دبیر فلک نیز است ، این روز را روز پاسداشت و ستایش نویسندگان میدانند. . پیوند نام دجله (تیگره یا تیر) با پرآبی آن رودخانه در میان رودان و همچنین سنت پرتاب تیر یا شلیک توپ به آسمان برای باران آوری از یادمانهای کهن اسطوره ای ایرانی آرش هستند که هنوز پابرجای میباشند.

فراخی که آمد ز تنگی پدید / جهان آفرین داشت آن را کلید
به هر سو یکی جشنگه ساختند / دل از کین و نفرین بپرداختند

شوندی دیگر که میتوان با استناد به آن باران را مهر آسمان دانست نه بغض او، دیو وریتره است که خشکسالی به بار میآورد و دشمن وی "وریتره گن" یا "بهرام" [ویگن ارمنی]، ایزدی ست که با کشتن دیو خشکسالی، باران را برای آدمیان به ارمغان میآورد.


مسعود اسپنتمان
انجمن گل سرخ
http://30min.mastertopforum.net/-vt348.html

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

Book 11 - Bakhshe 4

ادامه : نابرده رنج گنج میسر نمی شود و تا انسان ازآنچه می آموزد استفاده ای نبرد دیگر دانستن یا ندانستن آن یا خواندن یا نخواندن کتابی و علمی و حرفه ای هرگز , به پشیزی هم نمی ارزد و اینکه بدانیم کتاب آرمان نامه ای هست و کتاب بعُد سومی بر پایه ی آن نوشته شده است نیز هیچ علم و دانشی را درپی نخواهد داشت اگر خوانده نشود وهیچ اندیشه ای را به فکر نمی برد اگر ندانی محتوای آن چیست یا بخوانی وتنها به دید انتقاد بخوانی که نویسنده ای این کتاب یک « زن » است و کسی و چیزی را بدون حتی آگاهی از محتوی متنی وکتابی به سردی کشیدن وبی ملاحظه نظریه ای بی خردانه ابزار داشتن نیز براستی ,حق انصاف نیست که به نوعی شاید دشمنی ست . آنهم با اندیشه هائی که اگر ارزش آنرا نمی دانند یا از آن بی خبرند یا نخوانده اند یا اصلا علاقه ای شاید بدن نیز ندارند, لااقل با مخالفت و دادن اظهار نظری نیز صرفنظر کنند وحداقل شاید بهترآن است که سکوت کنند, آنهم بخصوص در زمانی که هر یک از فرگرد های * ارد بزرگ وهریک جمله ی اندیشمندانه و فیلسوفانه ایشان خود معنائی از زندگی را دارد وتمامیت معنائی که می شد و می شود با آن به خوش

دریچه ای به فلسفه اُرُدیسم فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی

هیچ دری به روی مهربانان، بسته نخواهد ماند. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی از نامهربانان دوری کنید تا از آتش خشم و کین آنها در امان مانید. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی افسوس که تا زنده هستیم، قدر یکدیگر را نمی دانیم. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی مردم ناتوان و زبون، آزادی را گدایی می کنند. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی کسانی که آزادی را، وادادگی جنسی می نامند، بیمارند. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی کسی که آزادی می جوید، زندانی برای اندیشه های دیگر نمی گسترد. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی مرگ هم، پایانی برای پرنده در بند نیست. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی شادی یک سرزمین، بدون داشتن آزادی، آفریده نمی شود. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی آزادی باجی به مردم نیست، چرا که حق و داشته آنهاست. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی آزادی نیازمند نگهداری و نگهبانی است. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی بزرگترین ثروت یک ملت، آزادی است. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی فداکاری در راه آزادی، خوی بزرگان و جاودانه هاست. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی جوانان راستین و آزادیخواه، فر رستاخیزهای بشری هستند

دکوراسیون‌؛ تغییر دکوراسیون با کمترین هزینه‌

‌بسیاری از ما مایلیم دکوراسیون منزلمان را عوض کنیم و یا دست کم تغییراتی در جهت زیباتر شدن فضای منزل ایجاد کنیم. به قول ارد بزرگ فیلسوف ایرانی "خوی آدمی همواره بدنبال دگرگونی و هدفمندی است ". و از این روی انسانها حاضرند برای این میل تنوع خواه خویش هزینه هم بنمایند البته نیاز به بودجه گزاف اغلب بسیاری را از این فکر منصرف می‌کند. حال آن که تغییر دکوراسیون لزوماً نیاز به خرید لوازم و وسایل جدید، لوکس و گرانقیمت ندارد و در خیلی از موارد می‌توان تنها با ایجاد هارمونی رنگی در فضای خانه حال و هوایی جدید و بسیار جذاب‌تر از قبل در آن آفرید. در حقیقت ایجاد زیبایی در دکوراسیون یک خانه نیازمند خرید مبلمان نفیس و لوازم دکوراسیونی لوکس نیست بلکه کافیت با به وجود آوردن هماهنگی میان لوازم موجود و احیاناً حذف یا افزودن برخی از جزییات و لوازم ساده اما متناسب با بقیه اجزا نمایی چشم‌نواز به اتاق بدهیم. ایجاد هماهنگی گاه با حذف بعضی از وسایل و گاه تنها با تغییر دادن رنگ لوازم حاضر امکان‌پذیر است. مثلاً تغییر دادن رنگ دیوارها که بزرگترین سطوح یک اتاق را تشکیل می‌دهند خود به تنهایی تاثیر بسزایی در